سقوط در گودال و حمام با اسکاچ

ساخت وبلاگ

یادمه وقتی دبستان بودیم، حالا دقیقا یادم نیست کلاس چند بودیم، اما بنظرم اول و دوم دبستان باید باشه، می خواستن منطقه ما رو گاز کشی کنند ، محله ما هم نسبتا عرض کمتر و مسافت طولانی داره ، وقتی لوله های بزرگ آوردن و خاکبرداری شروع شد ، کلا آب محله رو قطع کردن و حتی بعضی انشعابات نشتی داشت و تو محل حفاری گل و لای جمع شده بود، یه برادرم ازم دو سال کوچیکه، می‌خواست بره اونور کوچه تا با دوستاش بازی کنه ، می خواست از روی محل حفاری بپره، اما نمی‌تونست، مثلا خواستم بهش کمک کنم تا بپره، هر دومون شپرق افتادیم ته محل حفاری چشمتون روز بد نبینه درست وسط گل و لای ، سرتا پامون گلی شد.

مامانم اومد ما رو از گودال بیرون کشید و خیلی ناراحت و عصبانی بود، آخه آب قطع بود و ما رو نمیشد با اون وضع به خونه برد. القصه دستمون گرفت و برد خونه خالم اینا که دو تا کوچه پایین تر از ما بودن، خالم اینا هم کلی به سر و وضعمون خندیدن، لامپ حموم هم سوخته بود و تو حموم جایی دیده نمیشد، مامانم هم عصبانی و ناراحت ، نمیشد حرفی بهش زد ، القصه می خواست ما رو بشوره و چیزی برای لیف کشی پیدا نکرد ، از گوشه حموم یه پارچه ای پیدا کرد تا صابون بزنه روش و تن ما رو بشوره ، چشتون روز بد نبینه ، نگو پارچه برا شستن ظرف ها هست و یه ورش پارچه و یه ور دیگه مثا اسکاچ یا چیزی شبیه اسکاچ هست ، طرف پارچه به دست مادرم و طرف اسکاچی هم به طرف تن ما ، از طرفی هم عصبانیت مامان و چراغ خاموش اجازه نمیده به مامان اعتراض کنیم و بگیم پوستمون کندی ، کلا قرمز شده بودیم :(

از اون تاریخ دیگه معمولا تنم کیسه گشی نمی کنم ، چون دیگه چربی پوستی براش نمونده :)

درد نام دیگر من است ......
ما را در سایت درد نام دیگر من است ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : illiao بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 5:47