درد نام دیگر من است ...

متن مرتبط با «دلتنگی های من» در سایت درد نام دیگر من است ... نوشته شده است

تنهایی در انبوه جمعیت

  • حوصله متن و نوشته و بارگذاری متن فعلا نیستدلم شلوغی می‌خواد ، دور و برم شلوغ باشه اما کسی زیاد پا پیم نشهدلم تنهایی تو انبوه جمعیت می‌خواد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روز های پر حاشیه

  • روزهای پر حاشیه ای سپری می‌کنم خدا بخیر بگذرونه, ...ادامه مطلب

  • اندر احوالات خانواده خانم و دقیقه های نود

  • عرس پنجشنبه دهم اسفند ۱۴۰۲، 11:52 همسایه پدر خانم ساخت و ساز تموم کرده ، بدون اطلاع شهرداری و بدون پروانه و پایانکار ساختمانی، هم مشرفیت پیدا کرده به خونه پدر خانم و هم سایه اندازی. سر فرصت نرفتن به شهرداری و دادگستری شکایت کنند الان که ساختمون تموم شده یادشون اومده که عه شهرداری و دادگستری هم هست.از دیروز به صرافت افتادن که برن و شکایت کنند ، دم به دیقه هم زنگ میزنن و می پرسند چی کار کنیم و کجا بریمامروز هم یه شماره تلفن بهم دادن که شماره همسایه هست و کد ملیش پیدا کن!مگه من پلیس فتا هستماز طرفی هم هیچ کار خودشون به صورت مستقیم نمیرن انجام بدن، باید یکی همراهشون باشه ، به امر و نهی هاشون توجه کنه و کار طبق دلخواه خودشون انجام بدن، اخه برادر من ، من دلخواه تو رو که نمی تونن به اون کارمند بقبولونم ، قانون هم نمی تونم عوض کنم ، پس خودت مستقیم برو و کارهات انجام بده و لازم شد ازش بپرس چی و چرا و چگونه!از طرفی هم خانم بهم زنگ نمیزنه امروز که این کار داشت و بهم زنگ زد و منم ناراحت شدم. بخاطر خودم باهام تماس بگیر و احوال خودم هم بپرس . برا کار همه به آدم زنگ میزنند و پیام میدن. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زنبورهای زرد

  • دقیقا یادم نمیاد چند سالم بود بنظرم اول یا دوم ابتدایی بودم، داداش بزرگم حدود شش سال ازم بزرگ‌ترهتو حیاطمون یه انباری داشتیم سقف انباری فلزی و ستون ها و تیرهای قوطی آهنی بود، بابام خیلی خوش سلیقه ساخته بود، مامانم هم خیلی خوش سلیقه از همه چی نگهداری می‌کرد، همیشه بشور و بساب به راه بود.القصه یه روز دیدم داخل یکی از این قوطی های فلزی زنبورهای زرد لونه کرده بودن، داداش بزرگ بهم گفت بنظرت چطوره زنبور زردها رو از اینجا بیرون کنیم و کندوشون ور داریم ، منم گفتم خوبه، نردبام گذاشتیم و تو دستم یه چوب دستی و سر چوب دستی هم چن تیکه پارچه چسبوندم، از نردبام بالا رفتم و با چوب به محل تجمع زنبورها حمله کردم ، چشمتون روز بد نبینه ، زنبورها بهم حمله کردن ، از بالای دیوار همراه نردبام پرت شدم حیاطمون، خیلی نیش خورده بودم، مامانم اومد کل تنم با گل رس و ماست ، ماست‌مالی کردنخدا بهم رحم کرد ، عصری هم بابام اومد از سلامت م مطمئن شد و بعد با درست کردن دود ، زنبورهای زرد رو از انباری فراری داد بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دعاهایی که نمی‌گیرد !

  • دعا کردم که برگردد ، شده با دیگری باشد دعا هایی به این تلخی همان بهتر نمی‌گیرد!, ...ادامه مطلب

  • پسر مومن دانشکده

  • می رسی... درس و کتاب، آینه ی دق بشود.. پســرِ مــؤمنِ دانشکده عاشق بشود, ...ادامه مطلب

  • بخت من

  • نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آیدفغان که بخت من از خواب در نمی‌آیدصبا به چشم من انداخت خاکی از کویشکه آب زندگیم در نظر نمی‌آیدقد بلند تو را تا به بر نمی‌گیرمدرخت کام و مرادم به بر نمی‌آیدمگر به روی دلارای یار ما ور نیبه هیچ وجه دگر کار بر نمی‌آیدمقیم زلف تو شد دل که خوش سوادی دیدوز آن غریب بلاکش خبر نمی‌آیدز شست صدق گشادم هزار تیر دعاولی چه سود یکی کارگر نمی‌آیدبسم حکایت دل هست با نسیم سحرولی به بخت من امشب سحر نمی‌آیددر این خیال به سر شد زمان عمر و هنوزبلای زلف سیاهت به سر نمی‌آیدز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کسکنون ز حلقه زلفت به در نمی‌آید بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دیگر نوشت و ... خود نوشته هایم

  •   احساس درختی را دارمکه در مسیر کارخانه ی چوب بری قرار گرفته است...  غلامرضا بروسان + کاش درختی بودم در مسیر کارخانه چوب بری سرپناهی برای دیگران می شدم آتشی برای در راه ماندگان میزی برای رسیدن دو نفر به هم یا تراورس های زیر خط آهن یا کاغذهایی برای نوشتن اشتیاق زندگی ... کاش درختی بودم در مسیر کارخانه چوب بری کاش ... , ...ادامه مطلب

  • دلتنگی ...

  • دلتنگ که باشیآدم دیگری میشویخشن ترعصبی ترکلافه تر و تلخترو جالبتر اینکه با اطراف هم کاری نداریهمه ش را نگه میداریو دقیقا سر همان کسی خالی میکنی کهدلتنگ ش هستی. . .#مریم_ملک_دار,دلتنگی های من,دلتنگی یعنی,دلتنگی های عاشقانه,دلتنگی ها,دلتنگی عاشقانه,دلتنگی بابک جهانبخش,دلتنگی های آدمی را,دلتنگی سامی بیگی,دلتنگی های احساسات,دلتنگی شعر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها